هدف المپیک وسعت بخشیدن به تواناییهای انسانی ست. فراخ کردن این محدودهی قرمز جسمیّت. که همهی ما روشنفکران و نویسندگان و فیلسوفان چاق و کُند از آن غافل ماندهایم. به گمانمان که ذهن است هر آنچه هست و لاغیر. گویی اول ذهن بوده و جسم بعدها به وجود آمده. نکند فراموش کردهایم که در ابتدا کلمه نبود. گیاه بود و شکار و پاهایی برای دویدن. و جایی که اختیارات و محیط از حدّ جسم در میگذشت، پسماندههایش را در ذهن میریخت.
و برای همین است که از المپیک نمیتوان چشم برگرفت. وقتی میدانی که سریعترین دوندهها، قویترین مردان، کسانی که دستانشان به آسمان میرسد با هم مسابقه میدهند، چگونه میتوان پلک زد؟ المپیک یکی از بزرگترین تجربههای انسان بودن است. حتّی اگر گرفتار و معلول و چاق باشی، باز هم، وقتی رکوردی زده میشود، مثل این است که خودت این کار را کردهای. به راستی که همهی ما در این تجربه سهیمیم. به یاد بیاوریم: «یک قدم کوچک برای یک انسان، و یک قدم بزرگ برای بشریت. »
ورزشکاران برخلاف بازیگران و خوانندههای مشهور پاپ، انسان هستند. این احتمالاً به دلیل است که آنها ظاهر را در خدمت هدف قرار دادهاند. مثل ما زشتند، زنانشان سینه ندارند، و مردانی که ماراتن میدوند استخوانی هستند. گویی این مردان خود را از تمام آرایهها پیراستهاند، فقط برای اینکه در خدمت انسانیت باشند. در پی این نیستند که زیبا باشند، یا به سان دوشیزههای شایسته از ترس زشت به نظر آمدن حتّی در لحظهی برنده شدن از اشک یا لبخندهای گشاد خودداری کنند. آنها با تمام وجود شگفتزده و مغرور و هیجانزدهاند، جیغ میزنند و بالا و پایین میپرند. درست مثل ما!
به نظر میرسد یونانیان باستان، به همراهی دوکوبرتون در حفظ کرامت انسانی موفق بودهاند.اگر هر بارکه یک معلول، یا سیاهپوست، یا یک کوتولهی زشت برندهی مسابقه میشود، ولی در آن لحظه، تنها چیزی که به چشم میاید آن است که اوهم یک انسان است. وجود پارالمپیک یا المپیک زمستانی بر این مهم تأکید میکند. من به شدّت عقیده دارم که الزام برهنگی در یونان باستان تنها برای حذف حتّی کوچکترین عامل غیرانسانی بوده است. حتّی زنان هم میزانی از برهنگی را به نمایش میگذاشتند. راهی برای تأکید و بازگشتن به زمانی که انسان تنها یک جسم بوده است. این است که پیروزی در المپیک بر همهی پیروزیها برتری دارد. به یمن حذف تبلیغات و انگیزههای مالی ، به راستی انچه میماند همین تشکّر است وبس. از کسانی که در ما احساس انسان بودن را زینت می بخشند.
در جریان اختتامیه امسال، از گیرندگان مدال خواسته شد تا از میان تماشاچیان پایین بیایند، و به دیگر بازیکنان بپیوندند. یکی از کسانی که سر ردیف نشسته بود، دستش را بالا آورد تا با برندهها دست بدهد. یکی از برندهها پس از رد شدن متوجهی دست او شد، ولی برگشت و صف را معطّل کرد تا با او دست بدهد.....
و برای همین است که از المپیک نمیتوان چشم برگرفت. وقتی میدانی که سریعترین دوندهها، قویترین مردان، کسانی که دستانشان به آسمان میرسد با هم مسابقه میدهند، چگونه میتوان پلک زد؟ المپیک یکی از بزرگترین تجربههای انسان بودن است. حتّی اگر گرفتار و معلول و چاق باشی، باز هم، وقتی رکوردی زده میشود، مثل این است که خودت این کار را کردهای. به راستی که همهی ما در این تجربه سهیمیم. به یاد بیاوریم: «یک قدم کوچک برای یک انسان، و یک قدم بزرگ برای بشریت. »
ورزشکاران برخلاف بازیگران و خوانندههای مشهور پاپ، انسان هستند. این احتمالاً به دلیل است که آنها ظاهر را در خدمت هدف قرار دادهاند. مثل ما زشتند، زنانشان سینه ندارند، و مردانی که ماراتن میدوند استخوانی هستند. گویی این مردان خود را از تمام آرایهها پیراستهاند، فقط برای اینکه در خدمت انسانیت باشند. در پی این نیستند که زیبا باشند، یا به سان دوشیزههای شایسته از ترس زشت به نظر آمدن حتّی در لحظهی برنده شدن از اشک یا لبخندهای گشاد خودداری کنند. آنها با تمام وجود شگفتزده و مغرور و هیجانزدهاند، جیغ میزنند و بالا و پایین میپرند. درست مثل ما!
به نظر میرسد یونانیان باستان، به همراهی دوکوبرتون در حفظ کرامت انسانی موفق بودهاند.اگر هر بارکه یک معلول، یا سیاهپوست، یا یک کوتولهی زشت برندهی مسابقه میشود، ولی در آن لحظه، تنها چیزی که به چشم میاید آن است که اوهم یک انسان است. وجود پارالمپیک یا المپیک زمستانی بر این مهم تأکید میکند. من به شدّت عقیده دارم که الزام برهنگی در یونان باستان تنها برای حذف حتّی کوچکترین عامل غیرانسانی بوده است. حتّی زنان هم میزانی از برهنگی را به نمایش میگذاشتند. راهی برای تأکید و بازگشتن به زمانی که انسان تنها یک جسم بوده است. این است که پیروزی در المپیک بر همهی پیروزیها برتری دارد. به یمن حذف تبلیغات و انگیزههای مالی ، به راستی انچه میماند همین تشکّر است وبس. از کسانی که در ما احساس انسان بودن را زینت می بخشند.
در جریان اختتامیه امسال، از گیرندگان مدال خواسته شد تا از میان تماشاچیان پایین بیایند، و به دیگر بازیکنان بپیوندند. یکی از کسانی که سر ردیف نشسته بود، دستش را بالا آورد تا با برندهها دست بدهد. یکی از برندهها پس از رد شدن متوجهی دست او شد، ولی برگشت و صف را معطّل کرد تا با او دست بدهد.....
I AM WHAT I AM BECAUSE OF WHO WE ALL ARE
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر